معنی از استادان تار فقید ایرانی

حل جدول

از استادان تار فقید ایرانی

آقاحسینقلی


از استادان تار

آقا حسین قلی


جغرافیدان فقید ایرانی

گنجی


خواننده فقید ایرانی

پاشایی


کارگردان فقید ایرانی

کیارستمی


بدلکار فقید ایرانی

پیمان ابدی


سرمربی فقید ایرانی

دهداری


از استادان موسیقی ایرانی در زمینه تار

آقا حسین قلی، حسین امین الله، علی اکبر شهنازی، موسی معروفی

آقا حسین قلی، حسین امین اله، علی اکبرشهنازی، موسی معروفی


از استادان موسیقی فقید معاصر

بابک بیات


از استادان موسیقی ایرانی

حسین علیزاده، حشمت سنجری، درویش خان، علینقی وزیری، غلامحسین درویش، فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان، کامبیز روشن روان، مرتضی حنانه، منوچهر صهبایی، نایب اسدالله

حسین علیزاده، حشمت سنجری، درویش خان، علی نقی وزیری، غلامحسین درویش، فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان، کامبیز روشن روان، مرتضی حنانه، منوچهر صهبایی، نایب اسدالله

فرهنگ معین

تار

رشته، نخ، یکی از سازهای ایرانی با یک کاسه، پنج تار و دسته ای بلند. [خوانش: (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

فقید

فقید. [ف َ] (ع ص) گم کرده شده. مات غیر فقید و لاحمید؛ یعنی بمرد و کسی پروای آن نکرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در تداول امروز، برای مرده ای که بخواهند از او به احترام یاد کنند به کار برند. (یادداشت مؤلف).
- فقیدالمثل، بی مثل وعدیم النظیر. (غیاث) (آنندراج).

فرهنگ عمید

تار

تاریک، تیره،
* تار شدن: (مصدر لازم) تیره شدن، تاریک شدن،
* تار کردن: (مصدر متعدی) تاریک کردن، تیره ساختن،
* تاروتور: [عامیانه] بسیار‌تیره و تاریک،

معادل ابجد

از استادان تار فقید ایرانی

1592

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری